سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق دو روزه - دیوونه خونه


لینک دوستان

موج برتر
بازی بزرگان
تبادل نظر
دوست
خط خطی

تعداد بازدید

v v کل بازدیدها : 6853 بازدید

جستجو در مطالب

مطالب قبلی

زمستان 1385

آهنگ وبلاگ

85/10/10 :: 11:21 صبح

امیر دانشجوی ساله اخره حقوقه یه دوست خوب داره به اسم محسن که همیشه و همجا باهاشه اینا اگه قرار باشه زخم شمشیرم بخورن با هم میخورن یه جورایی عین تیره تخته بهم جورن تو تموم دانشکده بهشون میگن داداش ولی داداش نیستن یه جورایی عاشق همن زیادم تفاهم ندارن ولی چیزایی بینشون گذشته که باعث شده برا هم دیگه جونشونم بدن
--------------------------------------------------------------------------------------------------
محسن:میگم امیر امروز برنامه که نداری
امیر:چیه باز چه اشی برا پختی
محسن:عزیزم سبزی تموم شده بود برات دمی درست کردم
امیر:موش کور بخورتت ندونه چی خورده
محسن: با من لجی چرا با جونه موش مردم بازی میکنی
امیر: بیخیال بابا حالا برنامه چیه
محسن:چیزه خاصی نیست گفتم اگه کاری نداری بعد کلاس بریم یه رستورانه مشت یه حاله خفن به حساب تو به خودمون بدیم
امیر:اها چند روز صرف کردی به این فکر بکر رسیدی
محسن:به روز نکشید از استعدادام استفاده کردم
امیر:اها خوب حالا که به دلت صابون زدی سره راه یه فلافل برات میگیرم دلت نشکنه
محسن:راست میگی دمت گرم بابا مرامتو عشقه
امیر:جای این حرفا بیرونو نیگا کن داره برف میباره
محسن:وای چه برفی سوژه خنده جور شود به مولا
امیر:ببین محسن کرمت به من نگیره که حالتو میگیرما
محسن: چقد تو بی جنبه ای بابا کم شرایط
محسنو امیر انقدر بگو مگو میکنن تا وقت کلاس تموم شه بیان بیرون این دوتا همه کاری میکنن جز توجه کردن به کلاس جریانات داخلش ولی موقع امتحانات خر خونی اغاز میکنن جلب ترمو پاس میکنن ...... کلاس تموم شده  داداشا دارن میرن خونه
محسن: میگم هوا سرده ها تو چرا یه چند روزیه حال نداری
امیر: مهندس داره برف میباره ها حاله منم به تو ربط نداره
محسن: چرا ربط داره نگی ول کنت نیستم  به من میگن کنل
امیر: دهنت چفتو بست داره
محسن: دمت گرم دیگه یعنی بعد عمری رفاقت به من اعتماد نداری
امیر: ناراحت نشو بخدا حالم گرفتس
محسن: خوب بیا بریم همین کافی شاپ روبه رو اونجا راحت حرف بزن
امیر: اوکی رفتیم کنیم
محسن: خوب منتظرم
امیر: خوب همه بلاها از سره سنمه  کاش منم هم سنه تو بودم
محسن: اوووووووووووووو همچین مگه هم سنه تو انگار من 16 هستم خودش 100 بابا چهار سال که این حرفا رو نداره
امیر : تو حرفم نپر.. مامانه گیر سه پیچ داده میگه باید ازدواج کنی منو بابات پامون لبه گوره همه خواهر برادرات رفتن سره خونه زندگیشون تو هم بری خیال ما راحت میشه  میگم اخه مادره من من دارم درس میخونم  یکم صبر کن میگه مرگ صبر نمیکنه میگم مادره من خدا نکنه این چه حرفیه ...گوششون بدهکار نیست محسن جون میخوان زوری هم که شده مارو بد بخت کنن
محسن: جدا از شوخی اونا هم حق دارن بنده خدا ها ازدواجم که بد نیست تو هم که خدا رو شکر مشکلی نداری من جای تو باشم اخرین ارزوی پدرو مادرم رو براورده میکنم
امیر: به جونه داداش من مشکلی ندارم چی بهتر از این که ادم سرو سامون بگیره منتها من اعتقاد دارم یعنی دوس دارم با کسی ازدواج کنم که دوسش دارم نه با کسی که هیچ حسی بهش ندارم
محسن: بینم تو کسی رو دوست داری
امیر: نه بابا اگه کسی بود که اینطوری ماتم نمیگرفتم
محسن: پس از کی حرف میزنی
امیر : دختر خالم مامانه گیر داده که خواهر زادشو بگیرم
محسن: خوب چه اشکالی داره مگه دختره مشکلی داره
امیر : نه بابا خانومه .. ولی من حسی بهش ندارم بدم میاد با یکی ازدواج کنم که بهش حسی ندارم میخوام عشق قبله ازدواج بینمون باشه نه بعده ازدواج میفهمی چی میگم
محسن: اره میفهمم چی میگی منم همین نظرو دارم خوب تو باید بگردی دختر که خودش نمیاد بگه اقا بیا عاشق من شو اول باید ببینی چه جور ادمی رو دوست داری بعد اینکه کجا میتونی پیداش کنی این همه دختر تو دانشگاه هست سعنس هسچ کدوم به دلت نشسته  میخوای من خودم برات پیدا کنم
امیر: اگه میخواستم کسی برام پیدا کنه به ننم میگفتم پاشو بریم از اینجا خوشم نمیاد

پایان قسمت اول


 


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

عشق دو روزه - دیوونه خونه
کامران راد
سلام خوش اومدید

لوگوى وبلاگ

عشق دو روزه - دیوونه خونه

وضعیت من در یاهو

یــــاهـو

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh